رنجی که افسردگی به روان فرد وارد میکنه به عنوان بیماری یه وجه قضیه است. وجه بزرگیش فاصلهایه که بین فرد و دنیای بیرون میندازه. تلاش فرساینده و ناموفقی که افسرده جان یا افسرده خان میکنه در جهت اینکه اعلام کنه من نرمالم.
جوونتر که بودم نسبت به عشق، آدما، رابطهها نگاهی خیلی غیرواقعی داشتم. البته که کاشکی تصوراتم محلی از اعتنا داشت.
پینوشت بیربط: دوست دارم گاهی گزارشنویسی روزانه کنم. شاید یخ قلمم بشکنه لااقل. ولی چهجوری روزانهنویسی خوبی کنم وقتی نمیتونم آزادانه بنویسم.
درباره این سایت